آبی تر از خسته

شعرستان

آبی تر از خسته

شعرستان

بارانه

بارانه

دستهایم را به مادگی باغچه می چسبانم

فردا

تو از راه می آیی

و من شاعرم.

۲

باران باران است

رقص تو در باران پیداست

وقتی که باد می نوازد.

۳

آره صادقانه بگویم

نیمکت تنهاتر از من بود

باران

بر گونه های ما لیز خورد

دستان من می لرزد

گلی

زیر آوارهای باران

دارد می میرد.

۴

بگذار باران را دعوت کنیم

بی چتر و بی آینه

شعری کلامی

صدایی بخندیم

و من خسته برخیزم

تا دم دمای ابدیت

لب تا لب این آفتاب

بگریم.

۲.۱۰.۲۰۰۷ سلیمانیه

نظرات 2 + ارسال نظر
دکتر مجتبی کرباسچی شنبه 3 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 03:13 ب.ظ http://www.mojtaba334.blogfa.com

سلام
"صاحبدلان" ایستگاه شعر و اندیشه و این بار با :
1. ای وای ، براسیری ، کز یاد رفته باشد
2. عجب صبری خدا دارد
3.کبوتر تنها
بروزم
منتظر حضور سبزتان هستم
خدا یارتان

[ بدون نام ] شنبه 3 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 03:13 ب.ظ

سلام
"صاحبدلان" ایستگاه شعر و اندیشه و این بار با :
1. ای وای ، براسیری ، کز یاد رفته باشد
2. عجب صبری خدا دارد
3.کبوتر تنها
بروزم
منتظر حضور سبزتان هستم
خدا یارتان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد