آبی تر از خسته

شعرستان

آبی تر از خسته

شعرستان

بانو ۱۶

بانو۱۶

 

 

آغوشت را بانو

بگذار سیگاری را تا ته این گستردگی

به درازای وقاحت قامت تنهائیم

تا سحر بنفشه و قارقار سبزه ها

بکشانم.

چه وحشتناک سیاهیست

من عشق را دیدم

بر دوش شب شتری

می رفت دنبال سم کلاغان.

آغوشت را بانو

تا من هست و بیقراری

تا خورشید شکوفه و دق الباب صرفه ای

گم می شوم

لای خواب کال شبوها

ترسم از قاصدکیست که آوازم می دهد؛بیا

آغوشت را بمن بده

می خواهم هستی ام را

بگیرانم

آه، آغوشت را بانو

تا اوج بنفشه

بیقرارم.

 

 

24مارس 2008  سلیمانیه

نظرات 6 + ارسال نظر
دخت هرمزگانی دوشنبه 12 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 12:39 ب.ظ http://www.bangeree.blogsky.com

سلام
بینهایت زیبا بود ..
موفق باشی

دخت هرمزگانی چهارشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 11:33 ق.ظ http://www.bangeree.blogsky.com

سلام
آپ نیستی ؟
شاد باشی

سیاوش کاویان جمعه 23 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 01:50 ق.ظ http://mby.blogfa.com

مقدمتان را گرامی میدارم.بر من منت نهادید و سر افرازم کردید
امیدوارم این شروعی باشد برای یک دوستی بایدار.
شاد شاد باشید و موفق.

یونس پنج‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 01:03 ق.ظ

سلام فرزین جان من هم از دیدن وب نوشتت خوشحالم

دخت هرمزگانی پنج‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 08:54 ب.ظ

سلام دوست عزیز ...
چرا آفتابی نیست ؟؟ (لبخند)
نمیخوای آپ کنی ؟
موفق باشی

شازده خانوم یکشنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 02:40 ب.ظ http://shazdekhanoom.blogsky.com

استاد صالحی از سلیمانیه تعریفهای زیادی کرده.
ممنون .خوشحالم که بلاگ شازده خانوم را پسندیدید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد